Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز کهگیلویه و بویراحمد، آهنگران در این گفتگو می‌گوید: هم زمان با فعالیتم در سپاه و برگزاری کلاس‌های آموزشی، به واسطه‌ی برادرم حمید که دستی در امور هنری داشت و یک گروه تئاتر تشکیل داده بود، وارد این گروه شدم و مدتی را همراه با (زنده‌یاد) حسین پناهی که او هم عضو این گروه بود، کار تئاتر انجام دادم.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

حسین پناهی اصالتا اهل کهگیلویه و بویراحمد بود، اما در اهواز سکونت داشت. قبل از انقلاب درس طلبگی می‌خواند بعد وارد فعالیت‌های انقلابی شد و در کنار حسین علم‌الهدی و بقیه‌ی بچه‌ها کار می‌کرد. او از تانک‌هایی که رژیم شاه برای مقابله با مردم به خیابان‌ها می‌آورد، عکس می‌گرفت. همان‌طور که من از لحاظ خواندن معروف بودم، او هم از منظر هنرمندی و بازیگری، ورد زبان‌ها بود و همه به این ویژگی می‌شناختندنش. انسانی بسیار ساده و بی‌شیله پیله بود. دو اجرای تئاتر ما که بسیار گل کرد و از آن‌ها استقبال شد یکی تئاتر «هتل نیمکت» و دیگری «مرشد و بچه مرشد؟» بود در این تئاترها، باز کار اصلی من خواندن بود و بیشتر از این که بازی کردنم شاخص باشد، خواندنم مدنظر قرار می‌گرفت. وسط نمایش گریز می‌زدم و فایز و دشتی می‌خواندنم و این برای تماشاگر جاذبه‌ی زیادی داشت. خواندن من و بازی حسین پناهی باعث شده بود که جمعیت بسیار زیادی برای دیدن تئاتر به سالن شهرداری اهواز بیایند، طوری که یک ساعت مانده به نمایش، سالن پر از جمعیت می‌شد و ما مجبور می‌شدیم در سالن را ببندیم. چند وقتی هم برای اجرای تئاتر به شهرستان‌ها رفتیم. این جریان ادامه داشت تا این که، پس از شروع جنگ حسین پناهی از ما جدا شد و رفت تهران و جذب صدا و سیما و دنیای هنرپیشگی شد. اما من در اهواز ماندم و پس از مدتی، کار تئاتر را هم کنار گذاشتم و به فعالیتم در سپاه ادامه دادم. علت این که تئاتر را رها کردم، جالب بود، ما نمایشنامه‌ای به نام «پل» را تمرین می‌کردیم. وقتی این نمایشنامه آماده اجرا شد و روی صحنه رفتیم. من با دیدن چهره‌ی حسین پناهی و یکی دیگر از بازیگران، نمی‌توانستم خنده‌ام را کنترل کنم. هر چه کارگران این تئاتر محمد جمال پور با من سر و کله زد موفق نشد و من نتوانتسم این حالتم را برطرف کنم بعد از یک ماه کار به جایی رسید که جمال پور خیلی عصبانی شد و من با دیدن عصبانیت او، برای همیشه تئاتر را کنار گذاشتم. تمجید صادق آهنگران از حسین پناهی او که برخی نوحه‌هایش بر اساس اشعار حسین پناهی بوده است، درباره دوستی با این بازیگر سینما و تئاتر گفت: «آشنایی من با حسین پناهی به دوران قبل از انقلاب برمی‌گشت. حسین پناهی عضو سازمان موحدین بود. سازمانی که شمخانی، محسن رضایی، علم الهدی و حمید کاشانی عضو آن بودند. پناهی با همه آن‌ها ارتباط داشت. کارش در سازمان عکاسی بود و زمانی که تانک‌ها به خیابان آمده بودند، او بی محابا و بدون ترس جلو می‌رفت و عکس می‌گرفت.»

منبع: خبرگزاری صدا و سیما

کلیدواژه: حسین پناهی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۹۵۳۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خاطره منشوری فریدون زندی از وحید هاشمیان!

فریدون زندی بازیکن دورگه ایرانی - آلمانی که سالها برای تیم ملی ایران بازی کرد و با ایران به جام جهانی ۲۰۰۶ صعود کرد، مقابل عادل فردوسی پور نشست و گفت‌وگویی جالب با او داشت.

زندی که سابقه بازی در استقلال و استیل آذین هم در کارنامه دارد خاطره جالبی از وحید هاشمیان نقل کرد و گفت: من در اردوهای تیم ملی با وحید هم اتاقی بودم و روزهای خیلی خوبی با هم داشتیم. وحید از آن دسته آدم‌هایی است که نمی‌تواند ۵ دقیقه یکجا بنشیند و همواره می‌گفت فریدون بریم چای یا قهوه بخوریم. حتی قهوه‌اش را هم خیلی تند و سریع می‌خورد و دوباره به اتاق برمی‌گشتیم و بعد از چند دقیقه می‌گفت بریم یک کار دیگر بکنیم.

زندی در ادامه توضیح می‌دهد: وحید به واسطه حضور چند ساله‌اش در آلمان کمی خصوصیت اخلاقی آنها را گرفته بود. در آلمان بعد از بازی همه بازیکنان لخت می‌شوند و دوش می‌گیرند و وحید هم با همین فرهنگ در رختکن تیم ملی لخت می‌شد و می‌رفت دوش می‌گرفت و همه ما تعجب می‌کردیم و حتی صدای آقای دادکان هم درمی‌آمد. (خنده)

 

دیگر خبرها

  • نکو به دنبال تجدید یک خاطره شیرین!
  • پویش مجازی «خاطره ای از معلمم» در البرز اجرا می‌شود
  • خاطره‌ای که حال ساکت را خوب می‌کند
  • خاطره فواد ایزدی از دوران تحصیلش در آمریکا + فیلم
  • (ویدئو) خاطره جواد رضویان از فحش دادن رضا عطاران به مهران غفوریان
  • خاطره جواد رضویان از فحش دادن رضا عطاران به مهران غفوریان
  • فیلم/ خاطره عجیب فؤاد ایزدی از دوران تحصیل در آمریکا
  • حرف‌های جالب عروس بزرگ امام: نمی‌خواستم ازدواج کنم اما.. /آقا مصطفی، روحانیِ مدرنی بود و در حجاب سختگیری نداشت
  • مبارزات آیت الله کاشانی علیه رژیم صهیونیستی + موشن گرافیک
  • خاطره منشوری فریدون زندی از وحید هاشمیان!