خاطره جالب آهنگران از مبارزات حسین پناهی
تاریخ انتشار: ۱۲ بهمن ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۹۹۵۳۲۸
به گزارش خبرگزاری صدا و سیما مرکز کهگیلویه و بویراحمد، آهنگران در این گفتگو میگوید: هم زمان با فعالیتم در سپاه و برگزاری کلاسهای آموزشی، به واسطهی برادرم حمید که دستی در امور هنری داشت و یک گروه تئاتر تشکیل داده بود، وارد این گروه شدم و مدتی را همراه با (زندهیاد) حسین پناهی که او هم عضو این گروه بود، کار تئاتر انجام دادم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
منبع: خبرگزاری صدا و سیما
کلیدواژه: حسین پناهی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.iribnews.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «خبرگزاری صدا و سیما» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۹۹۵۳۲۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاطره منشوری فریدون زندی از وحید هاشمیان!
فریدون زندی بازیکن دورگه ایرانی - آلمانی که سالها برای تیم ملی ایران بازی کرد و با ایران به جام جهانی ۲۰۰۶ صعود کرد، مقابل عادل فردوسی پور نشست و گفتوگویی جالب با او داشت.
زندی که سابقه بازی در استقلال و استیل آذین هم در کارنامه دارد خاطره جالبی از وحید هاشمیان نقل کرد و گفت: من در اردوهای تیم ملی با وحید هم اتاقی بودم و روزهای خیلی خوبی با هم داشتیم. وحید از آن دسته آدمهایی است که نمیتواند ۵ دقیقه یکجا بنشیند و همواره میگفت فریدون بریم چای یا قهوه بخوریم. حتی قهوهاش را هم خیلی تند و سریع میخورد و دوباره به اتاق برمیگشتیم و بعد از چند دقیقه میگفت بریم یک کار دیگر بکنیم.
زندی در ادامه توضیح میدهد: وحید به واسطه حضور چند سالهاش در آلمان کمی خصوصیت اخلاقی آنها را گرفته بود. در آلمان بعد از بازی همه بازیکنان لخت میشوند و دوش میگیرند و وحید هم با همین فرهنگ در رختکن تیم ملی لخت میشد و میرفت دوش میگرفت و همه ما تعجب میکردیم و حتی صدای آقای دادکان هم درمیآمد. (خنده)